کد مطلب:41659 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:259

مهمان علی











آن روز پیامبر خدا(ص) مهمان ما بود. غذایی كه در منزل داشتیم، مقداری شیر و خرما و اندكی هم كره بود. آنها را ام ایمن به رسم هدیه فرستاده بود.

ظرفی از آن غذا نزد حضرت آوردیم. حضرت پس از صرف آن، برخاستند و در گوشه ای از اتاق به نماز ایستادند و چند ركعت نماز گزاردند. در آخرین سجده نماز حضرت صدای گریه به گوش رسید، دیدیم آن حضرت بشدت می گریند!

در بین ما كسی (حاضر) نبود كه سبب گریستن را از وی بپرسد و این به سبب بزرگداشت و احترام فراوانی بود كه برای آن حضرت قائل بودیم.

(تا اینكه فرزندم) حسین برخاست و در دامان جدش نشست و گفت:

ای پدر! لحظه ای كه شما به منزل ما وارد شدید سرور و شادمانی در خود احساس كردیم كه هیچ چیزی تا این حد برای ما شادی آفرین نبوده است. سپس شاهد گریستن شما گشتیم. آنهم گریستنی كه سخت ما را اندوهگین ساخت ممكن است بگویید سبب گریه شما چه بود؟

رسول گرامی فرمود: فرزندم! هم اینك جبرئیل فرود آمد و خبر داد كه شماها كشته خواهید شد و مرقدهایی پراكنده خواهید داشت.

حسین (ع) پرسید: با پراكندگی قبور، پاداش كسانی كه به زیارت ما آیند چه خواهد بود؟

[صفحه 53]

حضرت فرمود: پسرم! آنها كه به زیارت شما می آیند گروههایی از پیروانم هستند كه با حضور خود بر مزار شما جویای خیر و بركت و رشد و هدایت می باشند.

در روز واپسین، آنگاه كه بار سنگین گناهان، آنان را در كام آتش فرو برد و صحنه های ترس و وحشت از هر طرف خودنمایی كند من به یاری و كمك آنان آیم و ایشان را از گرفتاری رهایی بخشم و سپس پروردگار متعال آنان را در بهشت جاوید خود مسكن دهد.

قال امیر المومنین: و قد اهدت لنا ام ایمن لبنا و زبدا و تمرا فقدمناه فاكل منه ثم قام الی زاویه البیت فصلی ركعات فلما كان فی آخر سجوده بكی شدیدا فلم یساله احد منا اجلالا و اعظاما له فقعد الحسین فی حجره و قال له:

یا ابه! لقد دخلت بیتنا، فما سررنا بشی كسرورنا بدخولك، ثم بكیت بكا غنما فما ابكاك؟

فقال یا بنی اتانی جبرئیل لنفا فاخبرنی انكم قتلی و ان مصارعكم شتی فقال: یا ابه! فما لمن یزور قبورنا علی تشتتها؟

فقال: یا بنی اولئك طوائف من امتی یزورونكم فیلتمسون بذلك البركه و حقیق علی ان اتیهم یوم القیامه حتی اخلصهم من اهوال الساعه من ذنوبهم و یسكنهم الله الجنه.[1] .

[صفحه 54]



صفحه 53، 54.





    1. بحار، ج 28، ص 80 به نقل از امالی شیخ طوسی و ج 44، ص 234 به نقل از كامل الزیارت و نیز ج 100، ص 118؛ وسائل الشیعه، ج 14، ص 331.